نامه اي از ورث
م.كاوه
از جملهی ولسوالی های كوهستانی ولایت بامیان است كه در حدود ۱۸۰هزارنفر جمعیت دارد. اكثر باشندگان آن در زیرخط فقر مطلق زندگی مینمایند. این ولسوالی در طی ۲۶سال دوران سیاه تنظیم های جهادی یكی از نقاط بسیار داغ و پر تشنج در سطح مناطق مركزی كشور ما بوده، بطوریكه جنگهای تنظیمی درینجا از هر خانواده یك یا دو قربانی گرفته است.خانواده های زیادی هستند كه تابحال در سوگ عزیزان از دست رفته شان به ماتم نشسته اند.
سران تنظیم های جهادی كه آتش بیار اصلی معركه و آغاز گر جنگهای داخلی بودند به دستور ایرانی ها كار كرده با ایجادتفرقه بین مردم زمینه ی حضور شوم خودشان را مساعد ساختند. آنان، در اولین روز های رسیدن به قدرت، نیروهای ملی و مترقی هزاره هارا در اردوگاههای كار اجباری و جوخه های اعدام میفرستادند ویا از صحنه قدرت سیاسی حذف می كردند. اكنون و بـعد از سپــری شــدن ۲۶سال، عدهای از نوچه ها و غلام بچه های این تنظیم های آدمكش پر وبال كشیده با بیشرمی و دیده درآیی تمام، خود را كاندید پارلمان نموده می خواهند خود شان را سرتاج مردم ورث معرفی نمایند.
تنها در تابستان سال ۱۳۷۵ لشكر كشی آقای خلیلی در ساحه پیتاپ جوی ۲۰۰ نفر كشته بجا گذاشت و غم انگیز تر از آن ماجرای فرار دونفر زندانی است كه در سال ۱۳۵۹ اتفاق افتاد، این دونفر زندانی تیره بخت كه از جمله روشنفكران هزاره بودند تحت شرایط ناگواری در اردوگاههای كار اجباری نگهداری می شدند. هردو باهم فرار نموده و بعد از طی مسافه زیاد و بالارفتن از كوهها، در اثر غلبه خستگی و گرسنگی از پا می افتند. لشكریان آقای بهشتی جسدنیمه جان آنان را یافته با بیرحمی تمام سرهایشان را ازتن شان جداساخته بخاطر ایجاد رعب ووحشت سرهای بریده آنان را از یك قریه به قریه دیگر برده ودر معرض تماشای مردم محل قرار ميدهند تازهر چشم و درس عبرتی برای سایرین باشد.
|