در اين شماره:
مردم ما جان میدهند و استقلال نمیدهند
اشتباهات یک قهرمان
استقلال در دیروز، امروز و فردا
چگونگی و حفظ استقلال و تماميت ارضی
اّيا دمشروطه غوښتونكو لازم درناوی شويدی؟
برگي از قاموس جنايت
پاداش جنایتکاران
افتتاح شوراي شهروندان تالقان
جريان توزيع نمرات رهايشی در ولايت لوگر
آزادي (شعر)
كانديدان ولسي جرگه در جاغوری


صفحه ورودي


شماره ۱۴ (سنبله ۱۳۸۴- اگست ۲۰۰۵)


مردم ما جان میدهند و استقلال نمیدهند


مضمون عنوان بالا را مردم ما در طول تاریخ نه یک بار بلکه چندین بار به اثبات رسانده اند. اگر از گذشته های بسیار دور صرف نظر کنیم و به سه جنگ افغان و انگلیس اشاره نماییم که در آخرین آن شاه امان الله با حد اعظم حسن استفاده از احساسات مردم جنبش استقلال طلبانه را رهبری کرد که یادش را گرامی و خاطره اش را پاس می گذاریم. اما متاسفانه جدال برای استقلال درانجا به پایان نرسید و سرنوشت دردناک مبارزانی که این دستاورد بزرگ را کمایی کردند نشان داد که رسیدن به استقلال کامل پروسه ایست طولانی که پس از پیروزی در میدان جنگ بغرنجتر می شود زیرا عرصه سیاسی درایت همه جانبه‌ای را نیازمند است. روشن بود که استعمار خاصتاً که درد دو جنگ دیگر را نیز در پیکر خود حس میگرد و اینبار حساس تر از گذشته در فکر توطئه و سرنگونی دولت جوان افغانستان شد. سرنگونی دولت تزاردر شمال افغانستان برای جنبش های آزادی بخش آن دوران امید هایی را آفرید و خوشبینی رهبری دولت شوروی بدولت جوان افغانستان، زنگ خطر را محکم تر نواخت. همان بود که حبیب الله‌ای خواب دید و تاج و تخت به او وعده داده شد. ارتجاع و استعماربا استفاده از سیاستهای عوامفریبانه و انگلیس مآبانه، بازار تبلیغات و دروغبافی ها و اتهام زنی ها را که قسماً از اشتباهات شاه امان الله آب میخورد پر رونق ساخت که بالاخره منجر به آن شد که امان الله خان وطن را ترک کند ویکبار دیگر وطن در تاریکی فرو غلتید. اما این تاریکی نیز نتوانست چراغی را که مبارزین در تاریک ترین شبهای این وطن برافروخته بودند خاموش سازد. استبداد دوام یافت، غل و زنجیر و زندان و اعدام نیز نتوانست شعله های مقاومت را خاموش سازد. ارتجاع ناگزیر شد در دهه‌ی چهل امتیازاتی به مردم قایل شود قانون اساسی که دمکراسی نیم بند را اجازه میداد پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. اما این دمکراسی ماهیتاً نواقص زیادی داشت. به همین لحاظ روشنفکران به آن نام دمکراسی تاجدار را گذاشتند. روسها از ضعف های رقبای بین المللی استفاده نموده و با مداخله در مسایل داخلی افغانستان نوکران خود را با راه انداختن کودتا در سال ۱۳۵۷ بر سر قدرت آوردند. مردم از همان آغاز دانستند که نوع دیگر بدبختی شان شروع شده است. دست به مقاومت زدند که روز تا روز به گوشه و کنار افغانستان دامنه‌ی آن گسترده تر شد. روسها برای نجات دست نشاندگان خود و حفظ منافع ابرقدرتی خود افغانستان را اشغال نمودند. این بار، دیگر از کوه و دشت و شهر و قریه مردم دسته دسته قیام مسلحانه را شکوه بیشتری بخشیدند. با تاسف رهبری قیام به دست احزاب و عناصر ناپاک، وطن فروش، با افکار قرون وسطی یی و بنیادگرا افتاد که ثمره خون بیش از یک ملیون شهید راه استقلال را به باداران بیرونی ارزانی داشتند. زمانی که این نوکران نیز از کارآیی افتادند امریکا، عربستان سعودی و پاکستان مشترکاً طرح به قدرت رساندن طالبان را ریخته و عملی کردند. اظهارات یک تن از کارمندان نزدیک به سی آی ای و واقعیت های انکار ناپذیر دوره طالبان ادعای فوق را به اثبات میرساند.

زمانی که دولت امریکا از طرف گماشتگان طالبی و بنیادگرا سیلی محکمی خورد ه حادثه تروریستی یازده سپتامبر بمیان آمد که درآن انسانهای بی گناهی جان خود را از دست دادند و مردم آزادی خواه جهان همدردی خود را با مردم امریکا و قربانیان اعلام نمودند تازه دولت امریکا زیر فشار افکار عمومی مردمش عملیات گسترده‌ای را جهت سرنگونی طالبان وتعقیب القاعده راه انداخت. امریکا باز با مردم ما جفای دیگری را مرتکب شد که برای براندازی یک گروه بنیادگرا بر گروه بنیادگرای دیگر اتکا کرد. حال که سه سال از کانفرانس بن می گذرد و انتخابات پارلمانی به عنوان آخرین عنصر قرارداد بن در شرف عملی شدن قرار دارد سرو صداهای همکاری استراتژیک با امریکا بازتاب گوناگونی نزد روشنفکران داشته است. اگر امریکا و متحدینش و یا هر نیروی بزرگ یا کوچک دیگری استقلال افغانستان را خوار بشمارند، و از کلک افگار مردم ما که در بیست و پنج سال گذشته با بنیادگرایی و وطن فروشان گوناگون در مبارزه بوده اند، بگیرد؛ بیاد داشته باشد که زخم های خونین پیکر وطن عزیز ما التیام یافتنیست و نهال پر غرور استقلال خواهی مردم ما به ثمر نشستنی‌ست. زیرا مردم افغانستان جان میدهند و استقلال نمی دهند.

زنده و جاویدان باد یاد شهیدان استقلال