برگي از قاموس جنايت
باز هم جنايت در رستاق
همسبتگی غږ در شماره ۱۰، قاموس جنایت را ورق زد که در آ ن شمه ای از جنایات مامور حسن و شركا درج گردیده بود. مطلب نشر شده به مزاح نشریه جرس در تخار که توسط پسر مامور حسن انتشار می یابد معقول نه افتیده تحت عنوان "همبستگي غږ بدون خریطه فیر می کند" بان اعتراض نمود. این اعتراض، برای ماهم انگیزه ای شد و منابع دیگری را برای دریافت صحت و سقم مسئله جستحونموده به این نتیجه رسید یم که واقعا در انجام دادن آن جنایت مامور حسن همه کاره نبوده تنها به صفت مشاور ادای "مسئولیت" نموده اند.
برای رفع کدورت خاطرجرس، برگ دیگری از جنایت را انتشار میدهیم که مامورصاحب شخصا انجام داده اند. در صورت اعتراض مجدد جرس، ناگز یر خواهیم بودبازهم برگ دیگری از جنایت همین قومندان را بدون نوبت ورق زده در خدمت خوانند گان همبستگي غږ قرار دهیم.
داستان به دورهای از جهاد ضد روسی رابطه می گیرد که مامور حسن به همدستی قومندان عباس، مولوی عبدالفتاح و ملا طاهر آمر مالی مامور حسن دامنه ی نفوذش را از ولسوالی دشت قلعه به ولسوالی رستاق گسترش داد.
بعد از مدتی که ظلم ووحشت مامور، رستاقی هارا به ستوه آورد عده ای از جوانان آنجا تقاضا کردند که مامورحسن اداره ی رستاق را به خود آنان بگذارد تا جلو خود سری های جنگحویان مامور گرفته شود. مامور نبپذیرفت و مسئله به سنگرگیری جانبین انجامید.
مامور حسن که شهامت رویارویی را در خود نمی دید راه مصالحه را از طریق تعهد به قرآن پیشنهاد نمود. جانب مقابل هم پذیرفت. مجلس مصالحه در حضور موسفیدان و علما بر گزار گردید، هردو جانب روی قرآن دست گذارده از جنگ های ذات البینی که به نفع روس ها تمام می شد مذمت نموده روی اخوت بینالمسلمین تاکید نمودند.
سپس آمر و قومندان جهاد از بین جوانان معترض منطقه تعیین گردیده مامور حسن با افرادش خداحافظی نموده به سوی دشت قلعه راه می افتد. جوانان رستاقی نیز سنگر هایشان را رهانموده به خانه بر می گردند.
اما این حرف ها همه ظاهر مسئله بود. جوانان رستاق نمی دانستند که مامور حسن ازتعهد به قرآن به مثابه ی ابزاری برای به دام انداختن مخالفین خود استفاده می کند. آنان مامور حسن را جدااز "رهبرانی" تصور میکردند که تعهد به قرآن در خانه ی کعبه را زیر پا کرده بودند. آنان ابعاد جنایاتی را که مامور حسن هادر مدارس گلبدینی فرا می گرفتند درک نمی کردند و از اینرو خیال شان راحت بود. به نظر آنان تنها روس که برخاک کشور تجاوز کرده بوددشمن شمرده میشد. آنان مجاهدین را واقعا برادر می دانستند.
اما مامور حسن و قومندان عباس بعد از پیمودن فاصلهای اندک دوباره برگشته شب هنگام به خانه های مخالفین می ریزند و همه را دستگیر می کنند.
مخالفین مامور حسن برای ۱۰ روزپیهم زیر لت و کوب قرار میگیرند که محمد هاشم ولد حاجی محمد در جریان همین لت و کوب هلاک می شود و چهار نفر دیگر: مولوی احمد ولد جیلو، عبدالواحد ولد عبد الخلیل، ملا نور محمد ولد ملا شاهی و ابراهیم ولد آرزومحمد بعد از آنکه خورد و خمیر گردیده و دندان هایشان به اثر لت و کوب شکسته بود به روز دهم دستگیری بطور علنی ساعت ۱۲ بجهی روز تیر باران میشوند.
یکی از زن های مامور حسن به نام چمن، خانم همین ملا نور محمد فرزند ملا شاهی بود که توسط آمرصاحب (مامور) و قومندان صاحب تیر باران گردید.
|