شماره نهم (حوت ۱۳۸۳- فبروري ۲۰۰۵)


فهرست مطالب اين شماره









صفحه مبدا


ريشه‌ي اصلي مواد مخدر و بي امنيتي در كشور

دوستان ارجمند نشريه همبستگي غږ

مدتي قبل در يکي از محافل رسمی كه به مناسبت مبارزه عليه مواد مخدر و بی‌امنيتی در ولايت فراه داير گرديده بود، شرکت کردم. يکي از سخنرانان، محمد علم وکيل منتخب مردم فراه در هر دو لويه جرگه بود، که صحبتش را خلاف سخنراني هاي معمولي دولتي و سرکاري، خيلي ها دقيق، ريشه‌يي و ارزنده يافتم. جاداشت اين سخنراني نه دراين محفل، که بايد در جمع وسيع مردم ما صورت مي‌گرفت. به همين دليل خواستم متن پياده شده از کاستِ آن را برايتان بفرستم تا اگر اقبال چاپ در نشريه وزين شما بيابد و باينصورت تعداد بيشتري از آن مستفيد گردند.

عبدالرحيم حيدري – فراه

قبل از پرداختن به مبارزه عليه مواد مخدر، لازم است ريشه‌ي اصلي آن را بيابيم. تا زماني که عامل يا ريشه را نيافته باشيم مبارزه‌ي ما بي‌ثمر خواهد بود. ريشه‌ي اصلي زرع و ترافيک مواد مخدر در تفنگ سالاري، در حاکميت تفنگ نهفته است. متأسفانه امروز هم مي بينيم که قدرت در دست کساني است که به شکلي در قاچاق مواد مخدر نقش دارند.

ده سال پيش ترياک در کجا بود؟ آيا دهقانان ما تا چند سال قبل ترياک مي کاشتند؟ واقعيت اينست که آن ها در فقر زندگي مي‌کردند اما به زرع مواد مخدر دست نمي‌زدند. پس ترياک را کي آورد؟ ترياک را تفنگ آورد و حاکميت تفنگ آن را توسعه بخشيد. تا زمانيکه فاجعه‌ي شوم تفنگ سالاري بر مردم حاکم باشد، از تفنگ سوء استفاده شود و تفنگ به ضرر مردم و به ضرر منافع ملي مورد استفاده قرار بگيرد، من غير ممکن مي دانم که ترياک از اينجا گم شود.

براي خاتمه دادن به بي امنيتي و مواد مخدر نخست بايد خلع سلاح صورت گيرد، سرمايه هاي راکد به کار انداخته شود، ان جي او ايزم مهار شود، به زارعين در تأمين آب چاه ها، واتر پمپ، تخم بذري، کود کيمياوي و فراهم نمودن بديل نسبتاً قابل قبول در برابر کوکنار کمک صورت گيرد.

اگر پول هاي امدادي کشورهاي دنيا به افغانستان، بدست چپاولگران تاراج نمي شد؛ اگر فابريکه هايي که به پنبه، پنبه دانه، گل آفتاب پرست و ساير محصولات زراعتي ضرورت مي‌داشتند ساخته مي‌شد و اگر فابريکه هاي صنعتي ما احيأ مي‌شد، حالا جايي براي کشت کوکنار و چرس در کشور نمي‌بود.

بعد از کنفرانس توکيو بيشتر از ۴ مليارد دالر به افغانستان آورده شد که متاسفانه اين پول ها را دزديدند، پول به جيب هاي تعداد معيني از قدرت مندان و ان جي او ها زده شد. اگر نظارتي بر مصرف پول صورت مي گرفت، اگر پول ها چور نمي‌شد، دزدي و کشت ترياک خود بخود نابود مي گرديد. اما متاسفانه باز هم همان سايه‌ي شوم تفنگ، سدي در راه اعمار مجدد کشور و خاتمه‌ي زرع مواد مخدر و دزدي گرديد.

اگر شهر کوچک فراه را در نظر بگيريم مي‌بينيم که بلدنگ ها ساخته مي‌شود، قيمت زمين به سطح پاکستان و ايران بلند مي‌رود، وسايل زندگي مرفه در بازار به فروش مي‌رسد که اين ها همه نشانه هايي از موجوديت سرمايه و پول نزد يک عده افراد است. اگر اين پول ها که حساب آن به مليون ها مي رسد به عوض مصرف در قاچاق مواد مخدر در رشته هاي مختلف اقتصادي سرمايه گذاري شود خود بخود فلاح و آبادي مي آيد که آگاهي و فرهنگ متمدن نيز ضميمه‌ی آن است.

مردم ما از تفنگ خسته شده اند، آنان پنج مرحله‌ي حاکميت تفنگ را تجربه کرده اند.

در مرحله اول کساني تفنگ گرفتند و زير عنوان کور، کالي، دودي؛ نان، لباس و خانه‌ي مردم را گرفتند، مردم مهاجر شدند، دربدر و آواره شدند. ما هم زندگي آرام خود را از دست داديم در کوه ها سرگردان شديم، شهداي بي‌شماري را در راه آزادي وطن تقديم کرديم، مجاهدين ما بخاطريکه يک حکومت عادل به وجود بيايد، بخاطريکه به اشغالگران جواب دندان شکن بدهند و آنان را از خاک شان بيرون کنند مبارزه کردند. مبارزه‌ي آنان مايه مباهات و غرور آفرين بود.

ولي ديديم که از اين ميان يک تعداد زياد دستان غرض آلود، دستاني که از خارج به داخل نفوذ نموده بودند و يک تعداد قدرت طلب ها، شهرت طلب ها، پول پرست ها و چوکي پرست ها مسير اصلي جهاد مقدس ما را، جهادي که بخاطر آزادي افغانستان، بخاطر عظمت افغانستان به راه افتاده بود، تغيير دادند. و در نتيجه‌ي همين تغيير مسير بود که ۶۵۰۰۰ کابلي کشته شده و مافيا در داخل کشور نفوذ کرد. بدبختي و نفاق را بين مردم به وجود آوردند. افغان را در برابر افغان قرار دادند، پشتون در برابر ازبک و ازبک را در مقابل پشتون، تاجک را بر ضد هزاره و هزاره را بر ضد تاجک و همينطور تمام اقوام و مليت ها را به جان هم انداختند تا قدرت شان تحميل گردد، آنان هموطنان ما را در کانتينر ها سوختاندند و به هرگونه فجايعي که در مخيله‌ي شان خطور مي‌کرد دست يازيدند. و همين تغيير مسير بود که سرنوشت هزاران زن بدبخت افغان را نيز در داخل و خارج کشور به آوارگي و فساد کشيد. مسووليت آوارگي و بدبختي همين زنان و فساديکه در آن غرق شدند بدوش همان هايي هست که جهاد را از مسيرش منحرف ساختند. اين مرحله ي دوم بود.

بعد از آن مرحله سوم يا مرحله‌ي تروريزم و القاعده به وجود آمد. درين مرحله نيز، دارايي عامه غارت شد، اموال بيت المال به خارج رفت، موزيمي که از غني ترين موزيم هاي دنيا بود به خارج فروخته شد. افغانستان در سراشيب نابودی حتمي قرار داده شد. اگر تعفن مرحله‌ي دوم حاکميت تفنگ عمدتاً در داخل مرزهاي کشور محصور مانده بود، در اين مرحله مشام جهانيان را نيز آزرد و فاجعه‌ي يازدهم سپتامبر رخ داد.

در مرحله ي چهارم که با رويکار آمدن دولت موقت آغاز گرديد، نيروهاي طالبي پراکنده شده و اميدواري هايي براي نجات از شر تفنگ سالاراني که از نام جهاد استفاده‌ي سوء مي‌نمودند نيز به وجود آمد. سپس مردم با وجود تهديدي که مي‌شدند و با وجوديکه وضع جوي بسيار نامساعد بود براي انتخاب رييس جمهور خود به پاي صندوق هاي رأي رفتند. آرزوي ديرينه‌ی مردم بود که سرنوشت شانرا خود تعيين کنند.

مردم خواستند رهبري‌اي تعيين کنند که به درد آنان بخورد و به درد و رنج و غم آنان شريک باشد. همانطوريکه مردم به شعار کور، کالي، دودي فريب نخوردند، اين بار هم به دست بلند کردن به دعا که سوء استفاده از اسلام بود، بازي نخوردند. مردم هوشيار بودند آن ها کسي را که فکر مي کردند واقعاً مي‌تواند مصدر خدمت شود انتخاب کردند.

رييس منتخب مردم گفته بود: من ريشه هاي تروريزم را مي خشکانم؛ تفنگ سالاري را از افغانستان بر مي‌چينم؛ حکومت ائتلافي تشکيل نمي‌دهم؛ براي بازسازي کشور کار مي‌کنم؛ معارف افغانستان را پيشرفت ميدهم؛ حکومت ملي و وحدت ملي را که خدشه دار شده است تأمين مي بخشم و من بخاطر دموکراسي و حقوق مدني مبارزه مي کنم.

مردم توانايي بالقوه‌ي آقاي کرزي و شعارها و وعده هايي را که او مي داد مورد توجه قرار داده به وي رأي دادند. مردم از جنگ، از تفنگ، از ترياک و هر چيز ديگريکه ضميمه‌ي اين پديده هاي شوم بود خسته شده بودند و ازين رو به کسانيکه آزمايش شده بودند اعتماد نکردند.

حالا اگر آقاي کرزي به همان تعهدات خود وفادار بماند، من معتقد هستم که ترياک خود بخود گم مي‌شود. زيرا وقتي که حاکميت تفنگ از بين برود، وقتي که تهديد مردم توسط تفنگ از بين برود، وقتي کسي نتواند مردم را به زور تفنگ تابع خود سازد، آن وقتي است که قانون مي تواند حکومت کند.

وقتي که امنيت و صلح برقرار شود، وقتي که زمينه براي کار و فعاليت آماده شده و سرمايه گذاري ها صورت گيرد، مردم مي‌توانند زندگي خود را، دور از نکبت ترياک، ساخته آرام و آسوده در شاهراه ترقي و تمدن رهسپار گردند. ترياک يک پديده ي مضر است. من بدبختانه از علماي خود هم بسيار گله دارم که در مورد منع کشت آن هيچ تبليغ نکردند.

اکثريت مردم ما فقير هستند، مشکلات دارند، شکم سير کردن مردم ما مسئله‌ي بسيار مهم است. سير کردن اولاد و فاميل يا نفقه‌ي فاميل فرض است. آنچه را من مي خواهم متذکر شوم اينستکه نفقه‌ي فاميل فرض است ولي به هر شکل ني. دزدي هم شکلي از نفقه‌ي فاميل است. نفقه‌ي فاميل بايد بصورت شرافتمندانه تأمين گردد. ترياک هم بدتر از دزدي است. زندگي مليون ها انسان را تباه مي سازد. فساد اجتماعي را به وجود مي آورد، تعداد زياد مردم را بدبخت مي سازد. کشت و قاچاق مواد مخدر به معني انجام دادن چندين قتل و در نهايت خيانت است. نبايد براي حفظ اولاد خود، اولاد سايرين را تباه ساخت. آيا شکم سير کردن اولاد خود مي تواند از بين بردن هزارها و مليون ها اولاد سايرين را توجيه نمايد؟

من تکرار مي کنم که کشت ترياک زماني از بين مي رود که قدرت تفنگ، تفنگ غير مسوول از بين برود. تا زمانيکه ريشه از بين نرود، تا زمانيکه به تفنگ سالاري خاتمه داده نشود کشت ترياک و بي امنيتي از بين نمي رود. تا زمانيکه ريشه در جاي خود باقي است مبارزه بر عليه شاخ و پنجه بي ثمر خواهد بود اگر چنانچه اين شاخ و پنجه قطع هم شود باز خواهد روييد.

شما بياييد براي مردم زمينه‌ي کار و اشتغال پيدا کنيد، شما گام هايي در جهت فقرزدايي برداريد. من به نمايندگي زارعين وعده مي‌دهم که امنيت خود بخود تأمين و کشت ترياک از بين مي‌رود. کشت ترياک به زور خاتمه نمي‌يابد، با کل مردم نمي توان اعلان جنگ داد. براي خاتمه دادن به آن بايد زمينه هاي به وجود آمدن و رشد آن را از بين برد. رمز موفقيت مبارزه بر عليه مواد مخدر و بي امنيتي در تأمين رفاه مردم و ايجاد شرايط صلح آميز زندگي براي آنان نهفته است و اين ممکن نيست مگر در صورت خاتمه به جنگ سالاري، چپاولگري، فقر و بي کاري.

اميد است که اين مواد زهري و کشنده، اين پديده‌ی شومي که باز مردم ما را تهديد مي‌نمايد در وطن ما از بين برود.