ادعا ميشود کابينهي جديد کشور که گويا دولت منتخب مردم را تمثيل مينمايد، غيرسياسي، بيطرف، خادم واقعي کشور و اهل کار است. عدهای از اعضاي کابينه براي اينکه غيرسياسي بودن و بيطرفي خود را به اثبات رسانيده باشند غسل تعميد خط و بريد باسياست را بجا آورده از عضويت شان در احزاب "سياسي" که خود والد يا مولود آن بوده اند به اصطلاح مستعفي گرديدند. تا اينجا اعتراضی نيست که عضو کابينه بايد در اجراي وظايف محولهاش منافع سياسي حزب خود را مبدأ حرکت قرار ندهد، بايد کاردان باشد و وظايف خود را صادقانه و بيطرفانه اجرأ نمايد.
اما نه گفتند كه حساب جويبار خوني را که در جنگ هاي بين البرادران راه انداختند چطور ميشود؟ آيا عدهاي از همين "آقايان" تعميدي نبودند که در کشتارهاي دسته جمعي دست داشتند و شهر کابل را ويران کردند؟ آيا عدهاي از همين آقايان "مستعفي"، که در جنگ هاي تنظيمي فرمان قتل و ويراني صادر ميکردند؛ افرادي كه خود و يا جانيان زير رهبري شان در جناياتي همچو ميخ کوبي بر فرق مخالفين، تماشاي رقص بسمل، گوش، بيني و سينه بريدن... ملوث اند، نيز باين اقدام "حاجي" ميشوند؟ و يا اينکه حساب خون هاي ريخته شده، شهرهاي ويران شده و ثروت هاي غارت شده را بايد پس بدهند؟
چرا شرط قبول در کابينه را به جاي ارائهي استعفي نامهی حزبي و تنظيمي، سند برائت از ستره محکمه قرار نميدهند؟
آيا قدغن کنندگان سياست ميتوانند پاسخ دهند که شهر کابل را سياست ويران کرد و يا جنگ هاي تنظيمي ناشي از دنائت و مزدورمنشي عوامل بيگانه؟
رأي مردم به آقاي کرزي خواهان تامين انصاف و عدالت بود، جاي عدالت در محکمه است. خوب بود وزير، مافوقان و ماتحتان آن به جاي استعفاي اسمي از سياست، استعفاي رسمی شان را از جنايت و اختلاس ارائه مينمودند، و براي اثبات صداقت شان علاوه بر تسليمي ذخاير پنهان اسلحه، ترجيحاً در محاکم ملي و بينالمللي از فلتر عدالت ميگذشتند، تا امروز به جاي حاکمان روي زرد، حاکمان سرخ روي را با دست و روي منزه از لکه هاي خون هم ميهنان ما و بخصوص ۶۵۰۰۰ کابلي ميداشتيم.
استعفي از سياست، در حاليکه انبارهاي اسلحه همچنان حفظ گرديده و بازار زرع و ترافيک مواد مخدر همچنان گرم باشد، اقدامي است فريبنده که تنها به منظور اغفال مردم و پنهان ساختن جنايات گذشته و چور و چپاول جاري انجام ميپذيرد.