شاه جهان - تالقان
نفرت مردم از جنگسالاران
در کمپاين انتخاباتی، قاضی کبير "مرزبان" والی تخار که از چهره های سرشناس جنگسالاران است و بر سه ولسوالی (درقد، ينگی قلعه و خواجه بهاالدين) فرمان میراند، به مساجد رفته تبليغ مینمود که دوستم يک آدم کمونيست و بی دين است شما به کرزی رای بدهيد. مردم به دليل نفرت از قاضی کبير، بصورت عموم رای خود را به دوستم دادند. در اين سه ولسوالی، دوستم رای اول را نصيب شد.
هم چنان در ولسوالی های رستاق و دشت قلعه که مامور حسن (معاون دوستم) و پيرم قل به نفع دوستم فعاليت میکردند مردم بخاطر نفرت شان از اين دو جنگسالار به کرزی رای دادند.
از قريه بيشکند رستاق حدود ۲۰۰ نفر را موتر های کاماز بصورت رايگان از قريه به شهر آورد تا به قانونی رای بدهند که بدليل نفرت شان از مولوی زين الله قومندان سبحان قل، به کرزی رای دادند.
سيدسلطان شاه _ کابل
فراموش كاري؟
با عرض سلام به اداره نشريه همبستگی غژ،
نامهام را نشر میکنيد يا خير مربوط شما است اما میخواهم برای راحتی وجدان خود چند سطری برايتان بنويسم:
به تاريخ ۲۲ قوس ۱۳۸۳ مدال های اجرای مکلفيت ها به حسن صورت، برای اعضای دفتر مشترک تنظيم انتخابات و دارالانشای آن توزيع گرديد، ولی با تاسف که در اين جا هم همان ملحوظ و رابطه و يا فراموشکاری های مروج عمدی يا غيرعمدی دخالت نمود که به يکی از پرتلاش ترين و مصروف ترين اعضای دفتر مشترک، آقای عنايت الله نبيل، که رابطه آن دفتر با تمام احزاب سياسی راجستر شده را تأمين مینمود، لااقل تشکر هم گفته نشد. اميدوارم مسوولين تعيين افراد شايسته براي اخذ مدال، با اعتراف به گناه خود در رسانه های جمعی، وجدان شان را راحت سازند.
حنيف رستاق
رشوه ستاني ولسوال رستاق
قربان محمد ولد ولی محمد از قريه دشتک علياي ولسوالی رستاق ولايت تخار بالای قطعه زمينی دعوا داشت. ولسوال داکتر فيض الله، ذريعه نفر خاص خود دولت محمد، از نزدش ۱۵۰۰۰ افغانی رشوه می خواهد. قربان که از اين مسئله به خشم آمده بود به تاريخ ۶ عقرب در شعبه ولسوال داخل شده با صدای بلند، وی را مخاطب قرار می دهد که "تو مجاهد هستی؟ تو مسلمان نيستی، ... را بخور، رويت سياه همراه جهادت... نامسلمان، زمينم را ۱۰۰۰۰ افغانی نمی خرند که تو ۱۵۰۰۰ افغانی از من رشوه می گيری".
فرد مذکور ذريعه دولت محمد با لگد و سيلی از شعبه بيرون کشيده شده و در آنجا هم با صدای بلند ادامه ميدهد که "ای مردم! اين خدا نشناس در روز رمضان از من رشوه خواسته است و باز لاف از مجاهد بودن می زند. ديروز بنام عشر از ما به زور پول می گرفت و حالا به نام رشوت".
مردم به دور او حلقه زده به دزد مجاهد نما نفرين می فرستادند. ولسوال از شعبه اش خارج نشد.