در جهان معمول است روزهايی را اگر به مناسبت های معينی برای تجليل و يادبود تعيين میکنند فقط در حد
سخنرانی ها، ضيافت ها، تجمع در تالارها، مطبوعات و بالاخره تبليغات محدود میماند، در حاليکه جوامعی مثل افغانستان نياز بيشتری دارند تا در رابطه با استبداد، بیعدالتی، خشونت، تبعيض، فقر وغيره فراتر از تبليغات پا گذاشته گام های عملی و موثری برداشته شوند.
دهم دسامبر روز جهانی حقوق بشر در کشور ما از عين خصوصيت برخوردار است. درين روز بخصوص طی سه سال اخير مراسمی برپا میشود، نهاد مستقلی برايش ساخته شده، تبليغات وسيع برای آن صورت میگيرد، پول کافی در اين نهاد به مصرف میرسد ولی تا حال چقدر به حقوق پامال شدهی مردم افغانستان رسيدگی شده؟
بعد از کودتای ثور چندين ده هزار نفر بدون کوچکترين جرم و محاکمهای توسط مزدوران روس تيرباران شدند، تعداد قابل توجهی از مردم ما با غير انسانیترين صورت شکنجه شدند، در کشور ما تجاوزی صورت گرفت و ده سال تحت اشغال ماند، بيش از يک ميليون نفر کشته، به همين تعداد معيوب، پنج ميليون مهاجر، ۷۰ در صد دهات ويران گرديد و... آيا نهادهای حقوق بشر در جهان و در کشور ما به اين مسايل رسيدگی کردند و کسی در رابطه با همين جنايات محاکمه گرديد؟
بعد از سقوط رژيم مزدور، طی چهار سال حاکميت تنظيم ها تنها در کابل ۶۵ هزار نفر به قتل رسيدند، بيشتر از نصف شهر ويران گرديد، زنان مورد تجاوز قرار گرفتند، دارايی دولت و مردم چپاول شد، مردم شکنجه شدند و... آيا نهادهای حقوق بشر توانستند به اين وحشت و بربريت رسيدگی كنند و يا لااقل به جمع آوری ارقام و اسناد بپردازند؟ آيا نهادهای حقوق بشر توانستند در مورد دسته دسته روشنفکراني که در پاکستان از طرف باند آدمکش گلبدين سر به نيست شدند، کوچکترين تحقيق و اقدامی کنند؟
طی پنج سال حاکميت فاشيستی طالبان شديد ترين تخطی های حقوق بشر صورت گرفت، مردم زير نام شريعت سلاخی شدند، قوانين خود ساختهای وضع نمودند که زن و مرد و طفل و جوان و پير را که هر وقت میخواستند، میتوانستند بازداشت، تحقير و شکنجه کنند، آثار باستانی را که نه تنها سرمايه معنوی کشور ما بلکه تمام جهان بود با بیرحمی نابود کردند و... آيا مراجع حقوق بشر به اين تخطی های تکاندهنده رسيدگی کردند؟
امروز تعداد قابل توجهی از جنايتکاران بدون دغدغه خاطر در مقام های بالايی دولت حکم میرانند، تعدادی از آنان تا کانديد شدن به کرسی رياست جمهوری پيش رفتند، دارايی های مردم همين امروز چپاول میشود، شهر کابل همين امروز چور میشود، به افتضاح شيرپور هيچ کس رسيدگی نکرد، حقوق زنان بخصوص در امارت های اطراف کابل به شدت و بصورت مستمر پامال میگردد، کودکان ما يا در کارهای شاق مصروف هستند يا برای سوء استفاده های جنسی و بردگی ربوده میشوند و يا به علت فقر و تنگدستی مصروف گدايی هستند، دارايی های اکثر هموطنان هندوی ما در دوران حاکميت تنظيم ها و همچنان تعدادی از آنان از طرف زورمندان غصب گرديده، در پوهنتون های ما به عوض درس و تعليم، فرهنگ جنگ سالاری و خشونت حاکم است، که هم تهديد میشوند و هم به قتل میرسند، تعدادی از آنان حتا از طرف استادان شان به صورت شرم آوری توهين می شوند و اخطار می بينند... و بالاخره می شود لست اين تخطی ها، بربريت و ددمنشی را طولانی و طولانیتر ساخت و اما آيا کميسيون مستقل حقوق بشر در افغانستان و ساير نهادهای حقوق بشر در جهان میتوانند بگويند در برابر اين حرکت های ضد بشری چه کرده اند؟ آيا اگر تمام فعاليت های اين نهادها خلاصه شود در حد تاسف خوردن ها و قطعنامه صادر کردن ها، در آنصورت بود و نبود اين نهادها برای مردم افغانستان تفاوتی دارد؟
آيا وقتی زرداد يکی از چوچه جنگسالاری را که در لندن محاکمه میشد، کميسيون مستقل حقوق بشر با آنهمه امکانات مالی و دولتی ايکه در اختيار داشت چقدر زحمت کشيد تا اسناد محکوميت او را فراهم سازد؟ آيا در مورد بيش از صد و چند شکايتی که مردم در برابر کانديدان معين رياست جمهوری داشتند، چقدر رسيدگی شد؟
آيا نهادهای حقوق بشر به ياد دارند كه محاکمهی فردی را در کشور ما خواسته باشند و يا کسی را به اين منظور به دادگاه معرفی کرده باشند؟
کميسيون مستقل حقوق بشر نه پول های امدادی را حيف و ميل کنند، نه وقت خود را ضايع نمايند و نه مردم را با ادعاها و دستگاه های عريض و طويل خود در اميد کاذب نگه دارند.
آنان اگر میخواهند مردم بالای شان اعتماد کنند در قدم اول شان نه همه جنايت کاران را، نه ده نفر آنان را بلکه لااقل يک نفر از جلادان خلق و پرچم، يک نفر از جنايت پيشگان تنظيم ها را و يک نفر از تبهکاران طالب را به ميز محاکمه بکشانند تا همه بدانند که اين نهاد حرف مفت نمی زند و مشغوليت بيجا برای خود خلق نمی کند، بلکه به دردی از هزاران درد مردم رسيدگی می کنند.