به تاريخ دوم عقرب عدهاى از نمايندگان متعلمين ليسه ابو نصر فراهى نزد سيد احمد عظيمى معاون رياست معارف فر اه مراجعه كرده تقاضا مى نمايند كه "سال تعليمى به آخر رسيده و ما تا هنوز كتاب درسي نداريم. رياست معارف كتبى را كه از مركز ارسال شده، در اختيار ما بگذارند". معاون صاحب مختصر جواب ميدهد كه "ما كتاب نداريم"، و دوباره مصروف امضاى اوراق روى ميزش مىشود. متعلمين كه مىبينند معاون صاحب توجه نكرد، تكرار مى پرسند: "حال كه چند روز بيشتر به امتحان نمانده مشكل ما چگونه خواهد شد؟" معاون جواب ميدهد "يونيسف ما را بازى ميدهد، ما شما را بازى ميدهيم، هر وقت كتاب آمد توزيع خواهد شد" و بازهم به كارش مشغول ميشود. متعلمين كه حوصلهى شان سر رفته و خود را تحقير شده يافتند براى بار سوم از معاون مىخواهند كه درست صحبت نموده به حل مشكل شان بپردازد، و نيز يادآور مى شوند كه كتب درسي در بازار خريد فروش ميشوند اما رياست معارف از فقدان كتب صحبت مىكند. معاون معارف كه مىبيند متعلمين به رگ حساسش انگشت گذارده اند با خشونت پاسخ مىدهد كه "ما كتاب نداريم، هرچه از دست شما مىآيد دريغ نكنيد". اين مسئله سبب مىشود كه شاگردان به سرعت رياست معارف را ترك گفته به مكتب خود برگردند، و جريان برخورد معاون معارف را با ساير متعلمين در ميان گذارند.
سپس تمام شاگردان با شعار "مرگ بر كاشف" (رييس معارف)، "مرگ بر سيد احمد" (معاون معارف)، "مرگ بر دزدان"، "مرگ بر خاينين" در صحن ليسه گردهم آمده به سوى رياست معارف راه مىافتند. تا چند لحظه بعد تمام صحن رياست معارف فراه توسط متعلمين خشمگين اشغال گرديد. آنان مدعى شدند كه رييس و معاون معارف كتاب، قرطاسيه، آرد و روغن امدادى را كه بايد براى معلمين و متعلمين مستحق توزيع مى شد، دزدي نموده در بازار مي فروشند.
اطلاع دزدي به قومندانى امنيه ولايت فراه رسيد. قومندان بعد از تسجيل اطلاع، منزل سيد احمد عظيمي را تالاشي نموده ۴۲۱ پيپ روغن، ۶۸ بوجي گندم، تعداد زياد كتب درسي، مقدار قابل توجه ميز، تخته سيا، تباشير و خيمه بدست آورد كه در ۶ عراده موتر لاري به گدام هاى دولتي انتقال داده شد و سيد احمد عظيمي را نيز دستگير نموده با دست هاى به عقب بسته زنداني نمود. جريان اين رويداد در تلويزيون فراه نيز به نمايش گذاشته شد.
فرداى آن روز آقاى اسدالله فلاح والي فراه در برابر شاگردان حاضر شده تظاهرات شاگردان را پوچ و غلط خوانده ناشي از تحريك جريان هاى سياسي دانست و به آنان نصيحت كرد كه محيط مكتب را سياسي نسازند. دفاع والي از رييس معارف (كاشف) و نصيحتش به شاگردان چندان اثر نگذاشت زيرا او چيزى را رد مىكرد كه شاگردان به چشم ديده بودند.
والي فراه كه مىخواست آبروى مقامات دزد و غارتگر را به هر قيمت حفظ نمايد، مدعى شد كه آرد، روغن، كتب وغيره بعد از شكستن شيشه هاى رياست معارف توسط متعلمين، جهت حفاظت به منزل عظيمي انتقال داده شده است. اما نمايش تلويزيوني اعتراف عظيمي مبني بر انتقال دو ماه قبل مواد به خانهاش، صحبت هاى والي صاحب را تكذيب نمود.
بنابر آن والي نيز ناگزير به بر طرف كردن كاشف از مقام رياست معارف ولايت فراه گرديد.
قابل تذكر است كه عبدالهادي كاشف و سيد احمد عظيمي هر دو از قومندانان مشهور "جمعيت اسلامي افغانستان" در دورهى جهاد بودند. آقاى كاشف بعد از فرار طالبان و غصب قدرت توسط ائتلاف شمال، كه جمعيت اسلامي نيز جزء آن بود، به اين پست گمارده شد.
حزب همبستگى افغانستان، مظاهرهى برحق شاگردان ليسه ابو نصر فراهي را طى اعلاميهاى مورد پشتيباني قرار داد كه متن آن را همرا ه با ساير اوراقيكه در جريان مظاهره از سوى شاگردان پخش گرديده بود در همين شماره از نظر خوانندگان عزيز خود مى گذرانيم.
و اما شاگردان معارف فراه در اين جريان آموختند كه:
- حق هيچگاه داده نمىشود، آن را بايد گرفت؛
- براى گرفتن حق، بايد بصورت مشت واحد وارد عمل گرديد؛
- افشاى بدون ملاحظهى بقاياى جنگ سالاران پشتيبانى بى دريغ وجدان هاى بيدار را كسب ميكند.