معمولا افراد، گروه ها و احزاب ضد دموکراتيک و ضد مردم تا زمانی زير فشار مردم و رسانه ها قرار نگيرند، هرگز تن به واقعيت نمی دهند و از ديگران نيز تقاضا دارند تا وقايع را طوری ببينند که آنان از عينک سياه منافع حقير شخصی شان به آن می نگرند.
هنوز مردم به طرف صندوق های انتخابات راه نيفتاده بودند که در شيپور تبليغات "شورای همکاری کانديدان" دميده شد که بنا به ملاحظاتی انتخابات را تحريم خواهند کرد زيرا به اين واقعيت پی برده بودند که حتما بازنده خواهند بود. ولی بی تفاوتی مردم نسبت به اين بانگ بی موقع بود که همهي آنان را سرجای نشاند، چنانچه با شرم عرق در پيشانی و پشيمانی از تصميم خود، به صورت اعلام نشده اين تحريم شرم آور را پس گرفتند.
وقتی زنان و مردان ما با شکوه و عظمت بی نظيری به طرف صندوق های رای رفتند و خلاف نظر بسياری از تحليل گران بيمار داخلی و خارجی ثابت ساختند که آنان پوتانسيل پذيرش ارزش های دموکراتيک را دارند، باز هم بانگ بی موقع ديگری سر داده شد و از مردم خواستند تا رای دادن را متوقف سازند به بهانه اينکه تقلب شده و نتايج انتخابات تقلبی را نخواهند پذيرفت. اين بار هم مردم با حضور فعال خود در رای دهی، سيلی محکمی بر روی اين افراد زدند، افرادی که با توجه به ماهيت شان اگر به منافع ملی نمی انديشند، به منافع و اعتبار و وزنهي خود هم فکر نکردند. اينان بايد از تحريم اول خود درس لازم ميگرفتند که آيا ميشود در برابر خواست، آرزو و ارادة ملتی که بهمن وار به پيش می تازند، ايستاد؟
تحريم اول اگر بصورت اعلام نا شده پس گرفته شد، تحريم دوم را ابتدأ توجيه کردند که گويا ما توقف انتخابات را از مردم تقاضا کرده بوديم نه بايکات را!! اما بعدها معلوم نشد که آيا خود شان به خامی سياسی شان توجه کردند، يا کسی در گوش شان چيزی گفت و يا هم چيزی در کف دست شان نهاده شد، به يکبارگی و شرمنده شرمنده اعلان کردند که نتايج انتخابات را هر چه باشد می پذيرند.
بانگ بی موقع سوم در جريان شمارش آرا سر داده شد که گويا در آن هم تقلب شده و حتی يکی از کانديدان که هنوز هم از دست داشتن در کشتار و ويرانی شهر کابل برائت حاصل نکرده و همقطاران غرق در فساد اداری اش از پول بيت المال، قصرها و بلند منزل ها ساخته اند، اعلام کرد که اگر تقلب نشود تا ۵۸ در صد رای مردم را از آنِ خود خواهد کرد!!
تبصره و استدلال روی اين ادعا بدليلی اضافی است که مردم با رای خود بهترين داوری را تا حال کرده اند.
شکی نيست که در انتخابات اين جا و آن جا تخطی ها و تقلب هايی شده ولی ميزان آن به حدی نيست که تعدادی از کانديدان ادعاى آن را دارند. آنان از دريافت نصاب رای برای رئيس جمهور شدن فاصلهي قابل توجهی دارند.
از وقايع دو سه هفته اخير ميتوان چند نتيجه مهم گرفت:
۱- ثابت شد مردم ما از حاکميت استبدادی به تنگ آمده، عليرغم تهديدهای تروريزم، بنيادگرايی و تفنگسالاری بصورت گسترده در انتخابات شرکت کردند تا دولتی مطابق خواست شان روی صحنه بياورند.
۲- زنان افغانستان زير ستم اقتصادی، ستم اجتماعی و سنت ها و فرهنگ عقب مانده، ستم مرد و ستم دستگاه های حاکم استبدادی توانستند بيشتر از ۴۰ در صد کارت رأی بدست آورند و در انتخابات بصورت وسيع شرکت کنند، اين امر شکوه و عظمتی داشت که بايد به آن تعظيم کرد.
۳- "شورای همکاری کانديدان" که معجونی از گروه های غير متجانس است، ثابت ساختند که بين شان حتا يک فرد پخته سياسی ندارند تا لااقل به منافع فردی و گروهی خود عاقلانه بانديشند. اينان با سه بانگ بی موقع آبروی خود را بين ملت و آبروی ملت را نزد جهانيان ريختند.
۴- رنگ تقلبی نقطه سياه انتخابات بود. دستبرد به اين رنگ از کجا معلوم، کار کسانی نباشد که قبل از انتخابات خواستند آن را سبوتاژ نموده بی اعتبار سازند؟ منطقا چه کسی ميتواند دست به تقلب بزند، آيا کسی که با در صدی بالا به پيروزی خود اطمينان دارد و يا آن کسی كه شکست خود را پيشبينی کرده؟
۵- قبول شکست از طرف افراد خودخواه، جاه طلب و از لحاظ فرهنگی عقب مانده کار بس دشوار و ناممکن است. آنان تصور می کنند وقتی شکست خوردند چيزی بنام آبرو، حيثيت و اعتبار برای شان نمی ماند. به همين دليل شکست خود را با هزار حيله و سفسطه توجيه می کنند. اما نمی دانند که اگر با شکست خود يکبار چوب بی آبی را ميخورند با توجيه کودکانه، پنج بار چوب بی آبی ميخورند. خودخواهی نه تنها چشم را کور می سازد که عقل را نيز زايل می کند.
۶- سه بانگ بی موقع، نوعی سبوتاژ انتخابات و بی حرمتی به خواست و اراده ملت است. جهان، انتخابات را با تمام کمبودهای معين آن می ستايد ولی "سياست مداران" ما در تقلای بدنام کردن آن هستند فقط به اين دليل تا به پيروان خود بگويند که اگر تقلب نمی شد، رئيس جمهور شان بود.