به تاريخ ۱۲ ثور ذخيرهي بزرگي از اسلحهي مخفي شده در قريه "کهنه ده" ولسوالي خنجان انفجار کرد. به اثر اين انفجار ۳۴ نفر کشته، بيشتر از ۷۰ نفر زخمي و ۶ منزل مسکوني اهالي قريه به علاوه ي يک مسجد ويران گرديد. در جمله ي کشته شدگان، اعضاي فاميل جلال «باجگه»، قومندان سابق لواي ملغي شدهي ۹۰۲ خنجان که اسلحهاش را براي کشتار ديگران نگهداشته بود، نيز شامل هستند. اين قومندان قبلاً در پروسه ي دي دي آر شامل و از امتيازهاي آن نيز بهره مند گرديده بود و اگر تا حال به چکر جاپان نرفته باشد، حتماً کانديد آن سفر نيز خواهد بود. مي گويند سفر جاپان و کشورهاي ديگر جهت تشويق قومندانان براي شمول شان در پروسه ي دي دي آر و شستشوي مغزي آنان در نظر گرفته شده است.
به عنوان درس گيري از اين فاجعه ي المناک، که در نوع خود بزرگترين حادثه بعد از سقوط طالبان به حساب آمده است، چند نکته درخور تعمق است:
۱. نقيصه هاي موجود در طرزالعمل دي دي آر سبب عدم موفقيت و سؤاستفادهي عدهاي از دست اندرکاران آن گرديده است که ايجاب مينمايد روي چگونگي ترکيب و کار آن تجديد نظر صورت گرفته با قاطعيت و درايت بيشتر مرحلهي دوم دي دي آر روي دست گرفته شود.
۲. مخفي نمودن اسلحه و روزشماري براي ويراني مجدد کشور علاوه بر آنکه خيانت ملي شمرده مي شود، کشتار و ويراني هاي مدهشي را براي عاملين آن و نزديک ترين دوستان و اطرافيانش نيز به بار مي آورد.
۳. دولت بايد دفاتر قابل اعتماد براي کسب اطلاعات در مورد وجود ذخاير مخفي اسلحه در نقاط مختلف کشور تاسيس نمايد تا مردم بتوانند بدون دغدغهي خاطر معلومات شان را ارائه نمايند. اما از آن جاييکه جنگسالاران در تمام تار و پود دولت نفوذ دارند، بهتر است کارکنان اين مراکز متشکل از خارجي ها و يا کم از کم متشکل از افراد غير تنظيمي مناطق ديگر کشور باشند.
۴- مهمترين درسي که انفجار باجگاه به دولت فعلي مي دهد اينست که تنها با مسالمت و مصلحت نمي شود معضلات را رفع نمود. چنانچه تمام هموطنان ما شاهد هستند مداراجويي دولت در برابر چند صد نفر جنگسالار، تا حال به قيمت جان هزاران هموطن ما تمام شده است. هر قدر اين طناب شوم ميدان دادن و معامله ي بده و بستان با آنان درازتر شود به همان ميزان بر تلفات هموطنان مظلوم ما افزوده خواهد شد. تفنگسالاران نه اهل مدارا و مصالحه هستند و نه شستشوي مغزي مي شوند. جنگسالاران امروز، مجاهدين ديروز نيستند که براي تحقق بخشيدن به يک هدف مقدس بپا شده بودند. اينان افرادي هستند که شکل گيري شخصيت و تربيت شان زير سايه تفنگ صورت گرفته است. حلال مشکلات، مربي و معلم زندگي آنان تفنگ شان است که زندگي ننگين و ثروت هاي بي کران خود را مديون آن هستند. آنان در طول عمر شان زور شنيده و زور گفته اند از اين رو تنها منطق قاطعيت و زور مي تواند اين افراد را سر جايشان نشانده از تباهي ديگران برحذر دارد.
چون بود اصل گوهري قابل
تربيت را درو اثر باشد
هيچ صيقل نکو نداند کرد
آهني را که بدگهر باشد
سگ به درياي هفتگانه بشوي
که چو تر شد پليدتر باشد
خرِ عيسي گرش بمکه برند
چو بيايد هنوز خر باشد